معنی فارسی ironhandedly

B1

به معنای تصدیق شدید و سخت‌گیرانه در مدیریت یا کنترل.

To manage or control something in a very strict and firm manner.

example
معنی(example):

او پروژه را با دست آهنین اداره کرد و انضباط سختی برقرار کرد.

مثال:

He handled the project ironhandedly, ensuring strict discipline.

معنی(example):

مدیر تیم را با دست آهنین کنترل می‌کرد و جایی برای اشتباهات نمی‌گذاشت.

مثال:

The manager ruled the team ironhandedly, leaving no room for mistakes.

معنی فارسی کلمه ironhandedly

: معنی ironhandedly به فارسی

به معنای تصدیق شدید و سخت‌گیرانه در مدیریت یا کنترل.