معنی فارسی irreconcilement

B1

وضعیتی که در آن توافق یا مصالحه امکان‌پذیر نیست.

The state of being irreconcilable or unable to be reconciled.

example
معنی(example):

عدم توافق باورهای آنها موجب ایجاد یک تقسیم‌بندی شده است.

مثال:

The irreconcilement of their beliefs has created a division.

معنی(example):

عدم توافق معمولاً به سوءتفاهم‌ها در روابط منجر می‌شود.

مثال:

Irreconcilement often leads to misunderstandings in relationships.

معنی فارسی کلمه irreconcilement

: معنی irreconcilement به فارسی

وضعیتی که در آن توافق یا مصالحه امکان‌پذیر نیست.