معنی فارسی irreligiously
B1به صورت بیدینی، زندگی یا عمل به طریقی که در آن نیازی به مذهب احساس نمیشود.
In a manner that is not religious or related to religion.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت بیدینی زندگی میکرد و انتخاب کرده بود که بر روی مسائل دنیوی تمرکز کند.
مثال:
He lived irreligiously, choosing to focus on secular matters.
معنی(example):
بسیاری از مردم امروز به زندگی بهعنوان فردی بیدین نگاه میکنند و به دنبال رضایت خارج از باورهای سنتی هستند.
مثال:
Many people today approach life irreligiously, seeking fulfillment outside of traditional beliefs.
معنی فارسی کلمه irreligiously
:
به صورت بیدینی، زندگی یا عمل به طریقی که در آن نیازی به مذهب احساس نمیشود.