معنی فارسی irremediably
B1به صورت غیرقابل جبران، به معنای اینکه وضعیت به طور کامل آسیبدیده و غیرقابل اصلاح است.
In a way that cannot be remedied or fixed.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرقابل جبران تحت تأثیر این فقدان قرار گرفت.
مثال:
He was irremediably affected by the loss.
معنی(example):
اعتماد به طور غیرقابل جبران شکسته شد.
مثال:
The trust was irremediably broken.
معنی فارسی کلمه irremediably
:
به صورت غیرقابل جبران، به معنای اینکه وضعیت به طور کامل آسیبدیده و غیرقابل اصلاح است.