معنی فارسی irreprovably
B2به شیوهای که قابل سرزنش یا رد شدن نباشد.
In a manner that cannot be disproved or criticized.
- ADVERB
example
معنی(example):
مدرک به طور غیرقابل نفی به مظنون مرتبط بود.
مثال:
The evidence was irreprovably linked to the suspect.
معنی(example):
اقدامات او به طور غیرقابل نفی با نیتهایش توجیه میشد.
مثال:
Her actions were irreprovably justified by her intentions.
معنی فارسی کلمه irreprovably
:
به شیوهای که قابل سرزنش یا رد شدن نباشد.