معنی فارسی irresistably
B2به طرز غیرقابل مقاومت، به گونهای که نمیتوان به راحتی جلوی آن را گرفت.
In a manner that is irresistible; very appealing.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غیرقابل مقاومتی لبخند زد و همهی اطرافیانش را خوشحال کرد.
مثال:
She smiled irresistably, making everyone around her happy.
معنی(example):
بوی خوش از آشپزخانه به طرز غیرقابل مقاومتی به مشام میرسید.
مثال:
The fragrance rose irresistably from the kitchen.
معنی فارسی کلمه irresistably
:
به طرز غیرقابل مقاومت، به گونهای که نمیتوان به راحتی جلوی آن را گرفت.