معنی فارسی irresistibly
B2به طور غیرقابل مقاومت، شرایطی را توصیف میکند که کسی نمیتواند در برابر آن مقاومت کند.
In a way that is too attractive or appealing to be resisted.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In an irresistible manner.
example
معنی(example):
هرگز نمیتوانستم در برابر این بچهسگ غیرقابل مقاومت مقاومت کنم.
مثال:
The puppy looked irresistibly cute.
معنی(example):
جذب او میتواند مردم را به طور غیرقابل مقاومت جذب کند.
مثال:
Her charm can attract people irresistibly.
معنی فارسی کلمه irresistibly
:
به طور غیرقابل مقاومت، شرایطی را توصیف میکند که کسی نمیتواند در برابر آن مقاومت کند.