معنی فارسی irresolvable

B2 /ɪɹɪˈzɒlvəb(ə)l/

غیرقابل حل به معنای مشکلی است که هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد.

Incapable of being resolved or solved.

adjective
معنی(adjective):

Impossible to resolve; insoluble.

معنی(adjective):

Impossible to separate into its component parts.

example
معنی(example):

این مسئله توسط کمیته غیرقابل حل در نظر گرفته شد.

مثال:

The issue was deemed irresolvable by the committee.

معنی(example):

آنها با یک اختلاف غیرقابل حل مواجه شدند.

مثال:

They faced an irresolvable conflict.

معنی فارسی کلمه irresolvable

: معنی irresolvable به فارسی

غیرقابل حل به معنای مشکلی است که هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد.