معنی فارسی irrespective

B2 /ɪɹɪˈspɛktɪv/

صرف نظر از، بدون توجه به، بی‌اعتنا به.

Without considering; regardless of.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

adjective

معنی(adjective):

Heedless, regardless

معنی(adjective):

Without regard for conditions, circumstances, or consequences; unbiased; independent; impartial.

مثال:

an irrespective judgment

معنی(adjective):

Disrespectful

example

معنی(example):

صرفنظر از آب و هوا، ما به کوهنوردی خواهیم رفت.

مثال:

Irrespective of the weather, we will go hiking.

معنی(example):

شما باید وظیفه را انجام دهید، صرف نظر از احساساتتان.

مثال:

You must complete the task irrespective of your feelings.

معنی فارسی کلمه irrespective

صرف نظر از، بدون توجه به، بی‌اعتنا به.