معنی فارسی irritative

B1

ایجاده‌ی احساس آزار؛ به حالتی اشاره دارد که به‌طور بالقوه باعث ناراحتی یا مشکلاتی در پوست یا بافت می‌شود.

Having the quality of causing irritation; often related to physical substances or conditions.

example
معنی(example):

اثرات آزاردهنده دارو نگران‌کننده بود.

مثال:

The irritative effects of the medication were concerning.

معنی(example):

برخی از مواد شیمیایی دارای خصوصیات آزاردهنده‌ای هستند که می‌توانند بر روی پوست تأثیر بگذارند.

مثال:

Some chemicals have irritative properties that can affect the skin.

معنی فارسی کلمه irritative

:

ایجاده‌ی احساس آزار؛ به حالتی اشاره دارد که به‌طور بالقوه باعث ناراحتی یا مشکلاتی در پوست یا بافت می‌شود.