معنی فارسی islandman

B1

به مردی اطلاق می‌شود که در یک جزیره زندگی می‌کند و معمولاً با فرهنگ و شرایط جزیره‌ای آشناست.

A man who resides on an island, often with a deep connection to its culture and environment.

example
معنی(example):

مرد جزیره داستان‌هایی از دریا و ستاره‌ها گفت.

مثال:

The islandman told stories of the sea and the stars.

معنی(example):

یک مرد جزیره بهتر از هر کسی جزر و مد را می‌داند.

مثال:

An islandman knows the tides better than anyone.

معنی فارسی کلمه islandman

: معنی islandman به فارسی

به مردی اطلاق می‌شود که در یک جزیره زندگی می‌کند و معمولاً با فرهنگ و شرایط جزیره‌ای آشناست.