معنی فارسی isleward
B1به سمت جزیره، اصطلاحی که به حرکت به سوی جزایر اشاره دارد.
Towards an island.
- ADVERB
example
معنی(example):
کشتی به سمت جزیره در حال حرکت بود وقتی خورشید شروع به غروب کرد.
مثال:
The ship sailed isleward as the sun began to set.
معنی(example):
آنها به سمت جزیره رفتند و مشتاق بودند تا سرزمینهای جدیدی را کشف کنند.
مثال:
They headed isleward, eager to explore new lands.
معنی فارسی کلمه isleward
:
به سمت جزیره، اصطلاحی که به حرکت به سوی جزایر اشاره دارد.