معنی فارسی isophylly
B2پدیدهای که در آن برگها در یک گونه از نظر اندازه و شکل یکسان هستند.
The condition in which leaves of a plant species are uniform in size and shape.
- NOUN
example
معنی(example):
ایزوفیلی پدیدهای است که در آن برگها از نظر اندازه و شکل در یک گونه مشابه هستند.
مثال:
Isophylly is the phenomenon where leaves are similar in size and shape across a species.
معنی(example):
در گیاهشناسی، ایزوفیلی به شناسایی گونههای گیاهی کمک میکند.
مثال:
In botany, isophylly helps identify plant species.
معنی فارسی کلمه isophylly
:
پدیدهای که در آن برگها در یک گونه از نظر اندازه و شکل یکسان هستند.