معنی فارسی itinerancy
B1سفرکردن به مکانهای مختلف بهصورت منظم بهمنظور ارائه خدمات یا اطلاعات.
The quality of traveling frequently between locations, typically for work or service purposes.
- NOUN
example
معنی(example):
سفرهای ناپایدار سخنران به آنها این امکان را داد که دانش خود را در مناطق زیادی به اشتراک بگذارند.
مثال:
The itinerancy of the speaker allowed them to share knowledge in many regions.
معنی(example):
با داشتن سفرهای ناپایدار، یک معلم میتواند به دانشآموزان در مکانهای مختلف برسد.
مثال:
With itinerancy, a teacher can reach students in different locations.
معنی فارسی کلمه itinerancy
:
سفرکردن به مکانهای مختلف بهصورت منظم بهمنظور ارائه خدمات یا اطلاعات.