معنی فارسی itinerantly

B1

به‌طور مکرر و بدون اقامت پایدار در یک مکان، به‌خصوص در زمینه‌های حرفه‌ای یا خدماتی.

Traveling or living in a manner that involves constant movement from place to place.

example
معنی(example):

او به‌صورت ناپایا سفر می‌کند تا آثار هنری خود را تبلیغ کند.

مثال:

She travels itinerantly to promote her artwork.

معنی(example):

زندگی به‌صورت ناپایدار می‌تواند چالش‌برانگیز اما همچنین پاداش‌دهنده باشد.

مثال:

Living itinerantly can be challenging but also rewarding.

معنی فارسی کلمه itinerantly

: معنی itinerantly به فارسی

به‌طور مکرر و بدون اقامت پایدار در یک مکان، به‌خصوص در زمینه‌های حرفه‌ای یا خدماتی.