معنی فارسی jaggedly

B1

به طور شکسته و ناهموار، توصیف چگونگی حرکت یا شرایط.

In a manner that is rough or uneven; having sharp edges.

example
معنی(example):

شیشه به طور ناهموار شکست و این باعث شد که راه رفتن بدون کفش خطرناک باشد.

مثال:

The glass shattered jaggedly, making it dangerous to walk barefoot.

معنی(example):

او انگشتش را به طور ناهموار روی کاغذ پاره شده برید.

مثال:

He cut his finger jaggedly on the torn paper.

معنی فارسی کلمه jaggedly

: معنی jaggedly به فارسی

به طور شکسته و ناهموار، توصیف چگونگی حرکت یا شرایط.