معنی فارسی jamboy

B1

پسری که می‌رقصید یا افراط در جمزنی می‌کند، به ویژه در یک گروه دوستانه.

A boy who enjoys improvising music or dance in a lively manner.

example
معنی(example):

جمو پسر برای حرکات رقص شگفت‌انگیزش شناخته شده بود.

مثال:

The jamboy was known for his amazing dance moves.

معنی(example):

هر جمو پسر استایل منحصر به فرد خود را به گروه آورد.

مثال:

Every jamboy brought his own unique style to the group.

معنی فارسی کلمه jamboy

: معنی jamboy به فارسی

پسری که می‌رقصید یا افراط در جمزنی می‌کند، به ویژه در یک گروه دوستانه.