معنی فارسی janitorial

B1

مرتبط با نظافت و خدمات مربوط به تمیز کردن مکان‌ها.

Relating to the duties of a janitor, especially cleaning.

example
معنی(example):

پرسنل خدمات نظافت مدرسه را تمیز نگه می‌دارند.

مثال:

The janitorial staff keeps the school clean.

معنی(example):

او در یک موقعیت خدمات نظافت در اداره کار می‌کند.

مثال:

He works in a janitorial position at the office.

معنی فارسی کلمه janitorial

: معنی janitorial به فارسی

مرتبط با نظافت و خدمات مربوط به تمیز کردن مکان‌ها.