معنی فارسی jargoning

B1

استفاده از اصطلاحات فنی یا خاص که ممکن است درک آن برای دیگران دشوار باشد.

The act of using jargon or specialized language, often limiting understanding to a select group.

example
معنی(example):

فرآیند جارجونینگ می‌تواند تازه‌واردان را در این زمینه از خود دور کند.

مثال:

The process of jargoning can alienate newcomers in the field.

معنی(example):

جارجونینگ در طول ارائه باعث شد که آن برای مخاطب دسترسی‌ناپذیر شود.

مثال:

Jargoning during the presentation made it inaccessible to the audience.

معنی فارسی کلمه jargoning

: معنی jargoning به فارسی

استفاده از اصطلاحات فنی یا خاص که ممکن است درک آن برای دیگران دشوار باشد.