معنی فارسی jargonic
B2اصطلاحاتی که تنها در زمینههای خاصی استفاده میشوند و برای افرادی که با آن زمینه آشنا نیستند، پیچیده هستند.
Relating to or characterized by jargon; often difficult to understand due to technical language.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گزارش پر از اصطلاحات عجیب و غریب بود که خوانندگان را گیج کرد.
مثال:
The report was filled with jargonic terms that confused the readers.
معنی(example):
در جلسه، او از زبان جارجونیک استفاده کرد که دنبال کردن آن سخت بود.
مثال:
In the meeting, he used jargonic language making it hard to follow.
معنی فارسی کلمه jargonic
:
اصطلاحاتی که تنها در زمینههای خاصی استفاده میشوند و برای افرادی که با آن زمینه آشنا نیستند، پیچیده هستند.