معنی فارسی javelining
B1عمل پرتاب نیزه، ورزشی است که در آن ورزشکار باید یک نیزه را به دورترین فاصله پرتاب کند.
The act of throwing a javelin as a sport, typically in track and field events.
- VERB
example
معنی(example):
او در آمادهسازی برای مسابقه، نیزهپرانی را تمرین کرد.
مثال:
He practiced javelining in preparation for the competition.
معنی(example):
نیزهپرانی یک رویداد هیجانانگیز در دو و میدانی است.
مثال:
Javelining is an exciting event in track and field.
معنی فارسی کلمه javelining
:
عمل پرتاب نیزه، ورزشی است که در آن ورزشکار باید یک نیزه را به دورترین فاصله پرتاب کند.