معنی فارسی jeed

B1

نشستن یا دراز کشیدن به حالت راحتی، معمولاً در شرایطی که انرژی کمی دارید.

To sit or lie down in a relaxed manner, often due to exhaustion.

example
معنی(example):

او آن‌قدر خسته بود که فقط در گوشه‌ی اتاق نشسته بود.

مثال:

He was so tired that he just jeed in the corner.

معنی(example):

پس از جلسه‌ی طولانی، او روی مبل نشسته بود.

مثال:

After the long meeting, she jeed on the couch.

معنی فارسی کلمه jeed

: معنی jeed به فارسی

نشستن یا دراز کشیدن به حالت راحتی، معمولاً در شرایطی که انرژی کمی دارید.