معنی فارسی jeopardying

B1

به خطر انداختن، در معرض خطر قرار دادن یا آسیب رساندن به وضعیت یا شرایطی.

To put someone or something at risk or in danger.

example
معنی(example):

دویدن در باران سلامت تو را به خطر می‌اندازد.

مثال:

Running in the rain is jeopardying your health.

معنی(example):

او با دیر آمدن بیش از حد شغلش را به خطر می‌اندازد.

مثال:

He is jeopardying his job by being late too often.

معنی فارسی کلمه jeopardying

: معنی jeopardying به فارسی

به خطر انداختن، در معرض خطر قرار دادن یا آسیب رساندن به وضعیت یا شرایطی.