معنی فارسی jigsawed
B1جیکساو کردن، عمل بریدن یا فرم دادن به مواد با استفاده از اره جیکساو.
To cut or shape something with a jigsaw tool.
- VERB
example
معنی(example):
او قطعات چوب را با هم جیکساو کرد تا یک طرح منحصر به فرد ایجاد کند.
مثال:
He jigsawed the pieces of wood together to create a unique design.
معنی(example):
پس از اینکه او پازل را جیکساو کرد، روی میز زیبا به نظر میرسید.
مثال:
After he jigsawed the puzzle, it looked beautiful on the table.
معنی فارسی کلمه jigsawed
:
جیکساو کردن، عمل بریدن یا فرم دادن به مواد با استفاده از اره جیکساو.