معنی فارسی jinkering
B1ور رفتن به معنی دستکاری کردن چیزی به طور غیررسمی یا غیرحرفهای.
The act of tinkering or making small adjustments.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال ور رفتن با موتور است تا مشکل را حل کند.
مثال:
He is jinkering with the engine to fix the problem.
معنی(example):
آنها بعد از ظهر را به ور رفتن با ماشین اسباببازی گذراندند.
مثال:
They spent the afternoon jinkering with the toy car.
معنی فارسی کلمه jinkering
:
ور رفتن به معنی دستکاری کردن چیزی به طور غیررسمی یا غیرحرفهای.