معنی فارسی jobbish
B1در اصطلاح به رفتار یا طرز تفکری اشاره دارد که به مسائل شغلی و کار مربوط میشود.
Relating to or characteristic of jobs or employment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار شغلمحور او او را غیرحرفهای نشان میداد.
مثال:
His jobbish attitude made him seem unprofessional.
معنی(example):
او نظرات شغلمحور را در جلسه مزاحم کننده یافت.
مثال:
She found the jobbish comments annoying at the meeting.
معنی فارسی کلمه jobbish
:
در اصطلاح به رفتار یا طرز تفکری اشاره دارد که به مسائل شغلی و کار مربوط میشود.