معنی فارسی jointy
B1مفصلی، به معنای داشتن مفصلهایی که به یک جسم قابلیت حرکت و انعطاف میدهد.
Having joints; characterized by the presence of joints.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار مفصلی پل آن را انعطافپذیر میکند.
مثال:
The jointy structure of the bridge makes it flexible.
معنی(example):
یک طراحی مفصلی میتواند دوام مبلمان را افزایش دهد.
مثال:
A jointy design can enhance the durability of furniture.
معنی فارسی کلمه jointy
:
مفصلی، به معنای داشتن مفصلهایی که به یک جسم قابلیت حرکت و انعطاف میدهد.