معنی فارسی jolling
B1خوشحال بودن و شادمانی کردن، به ویژه در جمع دوستان.
Engaging in cheerful or merry activity; having fun.
- verb
verb
معنی(verb):
To party
example
معنی(example):
آنها دور آتش بزرگ جست و خیز میکردند و آواز میخواندند.
مثال:
They were jolling around the bonfire, singing songs.
معنی(example):
شادتن یک فعالیت رایج در جشنوارههای تابستانی است.
مثال:
Jolling is a common activity at summer festivals.
معنی فارسی کلمه jolling
:
خوشحال بودن و شادمانی کردن، به ویژه در جمع دوستان.