معنی فارسی joltingly

B1

به صورت ناگهانی و لرزان.

In a manner that causes sudden movement or shock.

example
معنی(example):

خودرو به طرز ناگهانی بر روی دست اندازها حرکت کرد.

مثال:

The car moved joltingly over the bumps.

معنی(example):

او به طرز ناگهانی از چرتش بیدار شد.

مثال:

She joltingly woke up from her nap.

معنی فارسی کلمه joltingly

: معنی joltingly به فارسی

به صورت ناگهانی و لرزان.