معنی فارسی journalling
B1فرآیند یادداشتبرداری، نوشتن در یک دفترچه خاطرات.
The act of writing in a journal; the practice of keeping a personal diary.
- VERB
example
معنی(example):
یادداشتبرداری به او کمک میکند تا به احساساتش فکر کند.
مثال:
Journalling helps her reflect on her feelings.
معنی(example):
او از یادداشتبرداری در زمانهای آزادش لذت میبرد.
مثال:
He enjoys journalling during his free time.
معنی فارسی کلمه journalling
:
فرآیند یادداشتبرداری، نوشتن در یک دفترچه خاطرات.