معنی فارسی journeyer

B1

مسافر، فردی که سفر می‌کند و تجربیات جدید کسب می‌کند.

A person who travels, often implying a sense of adventure.

example
معنی(example):

به عنوان یک مسافر، او عاشق کشف مکان‌های جدید بود.

مثال:

As a journeyer, she loved exploring new places.

معنی(example):

هر مسافر داستان منحصر به فردی برای گفتن دارد.

مثال:

Each journeyer has a unique story to tell.

معنی فارسی کلمه journeyer

: معنی journeyer به فارسی

مسافر، فردی که سفر می‌کند و تجربیات جدید کسب می‌کند.