معنی فارسی journeyings

B1

حرکت یا سفر کردن به مکان‌های مختلف.

The act of traveling from one place to another.

example
معنی(example):

سفرهای مسافر او را به کشورهای زیادی برد.

مثال:

The journeyings of the traveler took him to many countries.

معنی(example):

سفرهای او باعث شد فرهنگ‌های جدیدی را کشف کند.

مثال:

Her journeyings led her to discover new cultures.

معنی فارسی کلمه journeyings

: معنی journeyings به فارسی

حرکت یا سفر کردن به مکان‌های مختلف.