معنی فارسی journeyworker
B1شخصی که در سفر کار میکند یا درگیر فعالیتهای سفر است.
A person who works while traveling, often in various locations.
- NOUN
example
معنی(example):
کارگر سفر باید خود را به محیطهای متفاوت زیادی وفق دهد.
مثال:
The journeyworker has to adapt to many different environments.
معنی(example):
به عنوان یک کارگر سفر، او مهارتهای متنوعی را توسعه داده است.
مثال:
As a journeyworker, she has built a diverse skill set.
معنی فارسی کلمه journeyworker
:
شخصی که در سفر کار میکند یا درگیر فعالیتهای سفر است.