معنی فارسی joyrider

B1

فردی که به خاطر لذت و تفریح در سفر و ماجراجویی می‌کند.

A person who engages in enjoyable and thrilling experiences, often in a carefree manner.

example
معنی(example):

او یک سواره شاد بود که همیشه در جستجوی ماجراجویی های سرگرم کننده بود.

مثال:

He was a joyrider, always looking for fun adventures.

معنی(example):

سواره شاد با سرعت از خیابان‌ها عبور کرد و با شوق می‌خندید.

مثال:

The joyrider sped through the streets, laughing joyfully.

معنی فارسی کلمه joyrider

: معنی joyrider به فارسی

فردی که به خاطر لذت و تفریح در سفر و ماجراجویی می‌کند.