معنی فارسی judicious
B2 /dʒuˈdɪʃ.əs/استفاده از قضاوت خوب و عاقلانه در تصمیمگیری.
Having, showing, or done with good judgment; wise.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having, characterized by, or done with good judgment or sound thinking.
example
معنی(example):
او یک تصمیم عاقلانه گرفت.
مثال:
She made a judicious decision.
معنی(example):
مهم است که در مورد پول خود عاقلانه عمل کنید.
مثال:
It is important to be judicious with your money.
معنی فارسی کلمه judicious
:
استفاده از قضاوت خوب و عاقلانه در تصمیمگیری.
