معنی فارسی keckled
B1کیکل زده، صفتی برای توصیف صدای خندهای که عموماً از چیزی خندهدار نشأت میگیرد.
Describing the act of laughing in response to something that is found amusing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حضار به شوخیهای کمدین کیکل زدند.
مثال:
The audience keckled at the comedian's jokes.
معنی(example):
او به خاطر کارهای بچهگانهاش کیکل زده شد.
مثال:
He was keckled for his silly antics.
معنی فارسی کلمه keckled
:
کیکل زده، صفتی برای توصیف صدای خندهای که عموماً از چیزی خندهدار نشأت میگیرد.