معنی فارسی keep one's word

B2

به قول خود وفادار بودن، مفهوم وفاداری و صداقت در برآورده کردن وعده‌ها.

To honor a promise or commitment made to someone.

verb
معنی(verb):

Do what one has said one will do.

example
معنی(example):

اگر بگویی که کمک می‌کنی، باید به قولت وفادار باشی.

مثال:

If you say you will help, you must keep your word.

معنی(example):

حفظ وفای به عهد در دوستی بسیار مهم است.

مثال:

It is important to keep one's word in a friendship.

معنی فارسی کلمه keep one's word

:

به قول خود وفادار بودن، مفهوم وفاداری و صداقت در برآورده کردن وعده‌ها.