معنی فارسی keepering
B1فرایند مراقبت و نگهداری از چیزها، به ویژه حیوانات یا آثار هنری.
The act of taking care of and maintaining something, especially animals or artifacts.
- NOUN
example
معنی(example):
نگهداری از حیوانات در باغ وحش بسیار مهم است.
مثال:
The keepering of the animals in the zoo is very important.
معنی(example):
او مسئول نگهداری از آثار موزه است.
مثال:
He is responsible for the keepering of the museum artifacts.
معنی فارسی کلمه keepering
:
فرایند مراقبت و نگهداری از چیزها، به ویژه حیوانات یا آثار هنری.