معنی فارسی keybutton
B1دکمهای که عملکرد خاصی را فعال میکند، اغلب در دستگاههای الکترونیکی.
A button that performs a specific function, often found on electronic devices.
- NOUN
example
معنی(example):
برای روشن کردن دستگاه، دکمه کلید را فشار دهید.
مثال:
Press the keybutton to turn on the device.
معنی(example):
دکمه کلید معمولاً در کنترلهای از راه دور استفاده میشود.
مثال:
The keybutton is often used on remote controls.
معنی فارسی کلمه keybutton
:
دکمهای که عملکرد خاصی را فعال میکند، اغلب در دستگاههای الکترونیکی.