معنی فارسی khanate
B2خاننشین، قلمرویی که تحت حاکمیت خان بوده و دارای ویژگیهای تاریخی خاصی میباشد.
A political or territorial unit ruled by a khan.
- NOUN
example
معنی(example):
خاننشین منطقه تاریخیای بود که توسط یک خان رهبری میشد.
مثال:
The khanate was a historical region ruled by a khan.
معنی(example):
خاننشین به تجارت در منطقه کمک میکرد.
مثال:
The khanate contributed to the trade in the region.
معنی فارسی کلمه khanate
:
خاننشین، قلمرویی که تحت حاکمیت خان بوده و دارای ویژگیهای تاریخی خاصی میباشد.