معنی فارسی kibble

A2 /ˈkɪbəl/

کبل، نوعی غذایی خشک برای حیوانات خانگی به ویژه سگ‌ها و گربه‌ها.

Small, dry pieces of food, often used for feeding pets.

noun
معنی(noun):

Something that has been kibbled, especially grain for use as animal feed.

verb
معنی(verb):

To grind coarsely.

مثال:

kibbled oats

example
معنی(example):

هر صبح به سگم غذا می‌دهم.

مثال:

I feed my dog kibble every morning.

معنی(example):

کبل معمولاً برای غذای حیوانات خانگی استفاده می‌شود.

مثال:

Kibble is often used for pet food.

معنی فارسی کلمه kibble

: معنی kibble به فارسی

کبل، نوعی غذایی خشک برای حیوانات خانگی به ویژه سگ‌ها و گربه‌ها.