معنی فارسی killingness

B1

کشتن، نشان‌دهنده حالت یا ویژگی‌ای که به خشونت یا عدم ترحم اشاره دارد.

A quality or state that implies violence or lack of mercy.

example
معنی(example):

سرعت کشتن در چشمان او نگران‌کننده بود.

مثال:

The killingness in his eyes was alarming.

معنی(example):

کشتن او در رقابت او را رقیبی قوی کرد.

مثال:

Her killingness in competition made her a formidable opponent.

معنی فارسی کلمه killingness

:

کشتن، نشان‌دهنده حالت یا ویژگی‌ای که به خشونت یا عدم ترحم اشاره دارد.