معنی فارسی killow

B1

کیلو، علامتی است که برای نشان‌گذاری استفاده می‌شود.

A marker or object used to denote a specific area or path.

example
معنی(example):

آنها برای علامت‌گذاری منطقه از کیلو استفاده کردند.

مثال:

They used a killow to mark the area.

معنی(example):

کیلو به آنها کمک کرد تا راه خود را پیدا کنند.

مثال:

The killow helped them to find their way back.

معنی فارسی کلمه killow

:

کیلو، علامتی است که برای نشان‌گذاری استفاده می‌شود.