معنی فارسی kindreds

B1

افراد یا خانواده‌هایی که با هم نسبت خویشاوندی دارند.

Groups of relatives or kin that share a familial bond.

example
معنی(example):

او خویشاوندان خود را در طول تحقیقات خانوادگی‌اش کشف کرد.

مثال:

She discovered her kindreds during her family research.

معنی(example):

خویشاوندان می‌توانند از نظر فرهنگ و سنت بسیار متفاوت باشند.

مثال:

Kindreds can vary greatly in culture and tradition.

معنی فارسی کلمه kindreds

: معنی kindreds به فارسی

افراد یا خانواده‌هایی که با هم نسبت خویشاوندی دارند.