معنی فارسی king-maker
B1پادشاهساز، فردی که در انتخاب یا تعیین رهبران تاثیر دارد و میتواند در انتصابات و تصمیمگیریها نقش بسزایی ایفا کند.
A person or group that has the power to influence the appointment of a leader.
- NOUN
example
معنی(example):
او همیشه در سیاست محلی یک پادشاهساز بوده است.
مثال:
He has always been a king-maker in the local politics.
معنی(example):
پادشاهساز بودن نیاز به یک شبکه نفوذ دارد.
مثال:
Being a king-maker requires a network of influence.
معنی فارسی کلمه king-maker
:
پادشاهساز، فردی که در انتخاب یا تعیین رهبران تاثیر دارد و میتواند در انتصابات و تصمیمگیریها نقش بسزایی ایفا کند.