معنی فارسی kingdomless
B1بدون پادشاهی، اشاره به وضعیتی که در آن هیچ پادشاهی وجود ندارد و میتواند به آزادی یا فقدان ساختار اجتماعی اشاره کند.
Lacking a kingdom; without the governance or control of a kingdom.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در یک دنیای بدون پادشاهی، همه آزادند که انتخاب کنند.
مثال:
In a kingdomless world, everyone is free to choose.
معنی(example):
مفهوم بیپادشاهی جذاب است.
مثال:
The concept of being kingdomless is intriguing.
معنی فارسی کلمه kingdomless
:
بدون پادشاهی، اشاره به وضعیتی که در آن هیچ پادشاهی وجود ندارد و میتواند به آزادی یا فقدان ساختار اجتماعی اشاره کند.