معنی فارسی kinghead
B1رهبر پادشاهی، اشاره به کسی که مقام رهبری و سلطنت را در یک جامعه یا قبیله دارد.
A leader or head of a kingdom, often signifying authority.
- NOUN
example
معنی(example):
رهبر پادشاهی قبیله تمامی تصمیمات را میگرفت.
مثال:
The kinghead of the tribe made all the decisions.
معنی(example):
یک رهبر پادشاهی اغلب نمادی از قدرت است.
مثال:
A kinghead is often a symbol of power.
معنی فارسی کلمه kinghead
:
رهبر پادشاهی، اشاره به کسی که مقام رهبری و سلطنت را در یک جامعه یا قبیله دارد.