معنی فارسی kleptomanist

B1

شخصی که دچار دزدی غیرقابل کنترل است و به دزدی عادت دارد.

A person suffering from kleptomania.

example
معنی(example):

کلپتومانست با پیامدهای اخلاقی دزدی دست و پنجه نرم می‌کرد.

مثال:

The kleptomanist struggled with the moral implications of stealing.

معنی(example):

به عنوان یک کلپتومانست، او اغلب پس از دزدی احساس گناه می‌کرد.

مثال:

As a kleptomanist, he often felt guilty after stealing.

معنی فارسی کلمه kleptomanist

: معنی kleptomanist به فارسی

شخصی که دچار دزدی غیرقابل کنترل است و به دزدی عادت دارد.