معنی فارسی kluck
B1کلاکی، صدایی است که خروس هنگام صبح میزند.
A sound made by a rooster, usually at dawn.
- NOUN
example
معنی(example):
صدای کلاکی خروس صبح را اعلام کرد.
مثال:
The kluck of the rooster signaled the dawn.
معنی(example):
شما میتوانستید در فاصله صدای کلاکی را بشنوید در حالی که خورشید شروع به بالا آمدن کرد.
مثال:
You could hear the kluck in the distance as the sun began to rise.
معنی فارسی کلمه kluck
:
کلاکی، صدایی است که خروس هنگام صبح میزند.