معنی فارسی knevel

B1

نوعی اسباب بازی، معمولاً با طراحی خاص.

A type of toy, often with a unique design.

example
معنی(example):

او در مهمانی با یک اسباب بازی کنول بازی کرد.

مثال:

He played with a knevel toy at the party.

معنی(example):

کنول رنگارنگ بود و توجه زیادی را جلب کرد.

مثال:

The knevel was colorful and attracted a lot of attention.

معنی فارسی کلمه knevel

: معنی knevel به فارسی

نوعی اسباب بازی، معمولاً با طراحی خاص.